ریویو: سام
پرژهی پابلو: به کانادا بیا خوشت خواهد آمد
این آهنگساز کانادایی در تازهترین آلبوماش بااینکه کوشید تعادلی میان زندگی روستایی و شهری ایجاد کند اما نتوانست با نیروی کافی آلبوم هاوس خوبی را روانهی بازار کند.
درحالیکه موسیقی هاوس و تکنو خاستگاه خود را در شهرهایی چون نیویرک، شیکاگو و دیترُید مییابند، بااینهمه نوازندگان روستایی نیز نقشی را هرچند فرعی در صحنهی موسیقی الکترنیک به دوش دارند. «پاتریک هُلند» آهنگساز متولد ونکوور و ساکن منترال، ابتدا با ناممستعار «۸پیآران» شروع به کار میکند؛ تصمیم میگیرد تغییرهای جدیای در کار خود بدهد که به گفتهی خودش گرهای کور از بیس، آر اند بی و موسیقی هاوسی بازمیکند که «ژک گرین» را پژٰواک میدهد. حالا با نام مستعار «پرژهی پابلو» در تازهترین آلبوماش «به کانادا بیا خوشت خواهد آمد» چشماندازهای پاستُرال رازآمیزی را در ذهن شنونده نقش میزند جاییکه پارتیکنندههای مست و موسیقی اولیهی هاوس در یک بهشت روستایی تکنو تجسم میشوند. در ایپی «یوتنسل» باور داشت «خیلی سخت تلاش کرده است». اما درمورد تازهترین آلبوماش باور دارد که «تاحدودی سرعت را کم کرده است درحالیکه تعادلی میان زندگی روستایی و شهری پیدا میکند». او هماره میخواسته در گسترههای هاوسی ونکوور آرام بگیرد، جاییکه جز، فانک، بوگی و دیسکو در گرووهای آهستهی خوشبینی شناور اند. اما تازهترین آلبوماش یک آلبوم تکنوی معمول بیش نیست.
حالوهوای پاستُرال این آلبوم بهجای اینکه سبک موسیقی هاوس را در کلوبهای گی و زیرزمینهای شهری گسترش دهد، در یک رژیم غذایی سالم و تمرین بدنی میدهد. سینثهای درونمایهای باصدای بلند به گوش مینشینند اما در «اینترو» با انرژی نرمی وارد میشوند برای اینکه صدای نرمی را تولید کنند که یادآور «بُردز آو کانادا» است و برای همین پاتریک هلند نمیخواهد پرژهی پابلویش در یک پسزمینهی موسیقیایی دیده شود. سازههای آشنایی که موسیقیاش را شنیدنی میکنند در این آلبوم حاضرند و بهدرستی استفاده شدند: خطوط بیس، کُردهای جز و ضربههای ظریف درام. این انرژی در «بی علاقه» ضربههای بیشتری میگیرد زمانیکه درام و بیس بهواقع بر گرُوو عمیق و جهنده ضربه وارد میکند تا چیزی تازه به وجود آید. «تانستال» یک موسیقی هاوس شناساپذیریست، آن هم بهلطف بیت ۴/۴ و بُنگو لیلت. بهگفتهی خود هلند کوشیده ابزارگری را از آهنگ گسترش دهد درحالیکه همه چیز را مثل قبل نگه میدارد. بااینهمه همین فرمت را درسراسر آلبوم نگه میدارد: درام شادمانه ضربه وارد میکند، کُردهای سینث پیشنهاد ملودیای را میدهند، خط بیس سلانهسلانه میرود، و کیبُرد جز به تنهایی نواخته میشود. همهی اینها بی اعتنا به جهان اتفاق میافتند.
این آلبوم بیشتر بر روی حالوهوای پاستُرال تمرکز داشت. ضربهی درام «بی علاقه» درکنار پیانوی الکترنیکی ریتم بیجانی را مینوازد. گیتار «رُری سیدال» در کلیدهای خوشنواز «روز اجاره» اختلال میاندازد. «تنها یک فکر» از گرووهای رقص هشتادی الهام میگیرد درحالیکه خلاف بیت خود هلند برای چیزی غریب نواخته میشود. پس از کمی گوش دادن، ترتیبهای پراکنده و حالوهوای آرامشبخش علیه آلبوم قد علم میکنند. بااینهمه، لحظههای شیرینی در «به کانادا بیا …» نیز شنیده میشود.
هلند یک ملودیساز بااستعداد است. تپش بیس در «نانا» تکاندهنده است همزمانکه خودش را از آهنگهای دیگر این آلبوم جدا میکند. هرچند بیتها زمان زیادی میبرند تا این انرژی را کامل کنند، اما یک حسوحال خوابآلودی را در کار وارد میکنند. همانطورکه پرژهی پابلو بر استعدادهای دیجی هلند بیش از پیش در «به سلیه و برگشت» تکیه دارد، این آهنگ بسیاری از آهنگهای کانونی آلبوم را در پسزمینه به کار میگیرد. «اُکی است که این شکلیست» بسیار مطیع و افسرده است، هرچند صداهای بهراستی نادر این آلبوم را به گوش برساند. بااینهمه اجرای آن کار را بیشتر شبیه به یک لوپ بزرگ کرده است.
هلند «به کانادا بیا …» را «مجموعهای از آهنگهایی» توصیف میکند که «بر رویشان برای مدتی فکر کرده است» و بهدقت حسی را که میخواهد میدهد: مجموعهای از آهنگهای بهراستی بیآزاری که بدون هیچ پشیمانی میتوانند بارها و بارها شنیده شوند. کاناداییها برای نزاکتشان سرزبانهاند و به همین شکل، «به کانادا بیا …» یک آلبوم خیلی دوستداشتنی و بامزه است و بهشدت در فضایی تمیز کار شده است. اگر به دنبال صداهای بیس هیجانانگیزتر، و انرژیدارتر میگردید، این آلبوم مناسبی نیست چون سوای اینکه فضای آن به شدت پاستوریزه است، ریتمها بیش از اندازه دوستداشتنی و سینث فانکی اند.
0