ریویو : سام
مارک پریتچارد: چهار جهان
تازهترین آلبوم مارک پریتچارد نسبت به «زیر آفتاب» کمتر به سبک کلابی کار شدهاست که با آن سر زبانها افتاد. این همهچیزدان پرکار موسیقی الکترنیک در «چهار جهان» توجهش را به ساخت یک آلبوم امبینت خندهآوری جلب کردهاست که شنوندهاش را تشویق میکند در ناشناخته زیبایی را بیابد.
سامّ
مارک پریتچارد در موسیقی الکترنیک یکی از آنهاییست که کمتر بهش توجه شدهاست. حضورش در شبکههای اجتماعی بیشتر نادیده گرفته میشود، و مصاحبههایش، علیرغم لحن آموزشی، خیلی محدود اند. اما اندک افرادی هستند که با تام یرک، پدرخواندهی گریم یعنی ویلی، و خوانندهی فُلک سالهای هفتاد یعنی لیندا پرهکس، کار کردهاند. مارک پریتچارد چهلوشش ساله که با سه دهه تجربهگریاش در موسیقی الکترنیک از او استادی در ژانرهای تکنو، گریم، دیپهاوس و حتا درام اند بیس ساختهاست یکی از همین اندک افراد است. «چهار جهان» دومین آلبوم انفرادیاش برای وارپ، درواقع پس از سالها سرگردانی او را به نقطهای رساندهاست که بهنظر میرسد او بهدقت کاری را میکند که میخواهد.
«چهار جهان» یک همکاری با هنرمند دیداری/طراح ساکن لسآنجلس «جاناثان زاوادا» است که برای موسیقی متن فیلم و اینستالیشن واقعیت مجازی این هنرمند ساخته شدهاست. تازهترین آلبوماش ظرافت ملودیک سادهای را با «زیر خورشید» به اشتراک گذاشته؛ حتا حالوهوای قرونوسطایی آلبوم پیشین خود را در «پنجره کرکرهای» نوزایی کردهاست، آهنگی که نوای هارپسیکُرد را با ملودیهای کرفتورکمانندی ترکیب کردهاست. اما بهقول منتقد پیچفرک، اگر «زیر خورشید» اثری بلند، در حدود 67 دقیقه با مهماناش یعنی تام یرک باشد، «چهار جهان» سیوسهدقیقهای بیپیرایهتر است. چهار جهان با حس آسمانی گره خورده – گاهی مالیخولیایی، گاهی رویایی، و گهگاهی کمی گیجکننده – اما شاید بیش از پیش حس سینمایی را در خود پژواک میدهد.
شروع آلبوم با آهنگیست که کمتر حسوحال کلابی دارد. تنها آهنگ این آلبوم که در آن صدای درام به گوش میرسد، «گلسپاپس»، بهنظر شبیه به تپشهای آرام دیجیتالی میآید و سینثهای خرخرکنندهی این آهنگ خطوط ملودی موجدار تازهای را تعریف میکنند. مهارت پریتچارد، که از همان همکاری اولاش با «ارتباط جهانی» در ژانر امبینت آشکار است، در گزینش دقیق سازههای تُنال خوابیدهاست. آلاتی که در این آلبوم به کار گرفته از این قرار اند: ارهی موسیقی (در «ملودی پارکاستون 2») و واترفُن (در من-ان-تُل)؛ هر نُیز بهتمامی برای طنینهای تیزش چشمگیر است، و نتیجهی آن تیرهوتارشدن مرز میان تنظیم آهنگ الکترنیکی و آکُستیک است.
پس از آنکه «گلسپاپس» شنونده را وارد چشمانداز مالیخولیایی قمری، ناامیدی سینمایی و فضای عارفانه میکند، وُکال خستگیناپذیر گرگُری وایتهد بر وزوزهای «با ما بیا» شبیه به آخرین مکاتبههایی از یک سیارهی مُرده است، درحالیکه «چرخهی ترس» حرکت شن و ماسهی مریخ را در ملودی دوار آرامی به ذهن میاندازد. «با ما بیا» برحول یک نقلقولی از کتاب مقدس میچرخد که وایتهد این جمله را تکرار میکند: «با ما بیایید برای خودمان شهری بسازیم/ و برجی که بر فرازش بهشت است/ و بگذارید نامی برای خودمان بگذاریم/ مبادا در خارج پراکنده شویم/ در برابر کل جهان». این قطعه درمورد برج بابل است، و لحظهای که اشتیاق انسان برای خودشکوفایی به قبیلهگرایی، درگیری، و تقریبا هرچیزی میانجامد که گند به همهی گونههای روی زمین میزند.
هر آهنگ به آهنگ بعدی نیرو میدهد و احساساتی مانند ابزار خرابکاری را درهم میآمیزد. «اس.اُ.اس.»، با آکُردهای فراموشنشدنیاش و پیشنهاد صلحآمیز اسپیس لیدی برای مداخلهی بیگانه حس خیلی ناییفی را به دل میاندازد. آهنگی مثل «اس.اُ.اس» بهنظر میرسد وایبی را تجسم بخشیده که گو برای همین این آلبوم ساخته شدهاست. شگفتی کلام سوزان دیتریچ اشنایدر، هنرمند سینث/سایک ملقب به اسپیس لیدی، بهشکل سوزناکی درمورد سفرهای شکنندهای به سیارههاییست که از نیستی آغاز میشوند، درحالیکه صدای ارگ شبهزاهدانهای دورِ ملودی آرام و متروکی میپیچد که درخدمت تقابل صمیمیت هستیمان علیه قباحت زمان و مکان است.
در جهان موسیقیایی جاییکه آلبومها از شکافهای دیجیتالشان گله میکنند، حس تازهای میدهد اگر به نوای هنرمندانهای چون «چهار جهان» گوش سپرد. اما اغلب پیش میآید وقتی به موسیقیای گوش فرا میدهید که در ذهن تصویرهایی را نقش میبندد، حس کنید چیزی کم است. اما درمورد «چهار جهان» کمی قضیه فرق میکند، آن هم با ظرافت و دقت آهنگهایی که زنده و انتقالدهنده اند. «چهار جهان» هر چند نسبت به «زیر خورشید» کار ضعیفی بهشمار میرود، اما آلبوم تندوتیز فوقالعادهایست که شما را با حس زیادهخواهی رها میکند و این گواهی را میدهد که خویشتنداری صدایش بلندتر از زیادهخواهیست. درآخر، «چهار جهان» یادآوری این است که رویاریی با تاریکیِ ناشناختهها نیز میتواند زیبا باشد.
0